جدول پخش
|
پخش زنده
|
فرکانس پخش
خبر جام جم
۳۰ فروردین ۱۳۹۷ | Apr 19, 2018
به شبکه جهانی جام جم خوش آمدید. /
ثبت نام کنید
/
ورود
صفحه نخست
پخش زنده
سریالها
حادثه ای
طنز
درام
کودک
تاریخی
معمایی
عاشقانه
خانوادگی
جنگی
معناگرا
برنامه های شبکه
باهمستان
روشنا
آرشیو برنامه روشنا
مثبت زندگی
خانه مهر
میشه بهتر شد
حزب خوانی قرآن کریم
دعای ایام ماه رمضان
دهکده تندرستی
اینجا ایران
تولیدات نمایشی
آموزش زبان فارسی
دوربین
آرشیو
مسابقه دوربین
گزارش ورزشی
ایران شهر
خیابان جام جم
کودکانه
مستند
کسی که نمی شناختم
زندگی در روز هشتم
محیط بان و پلنگ
باسیمره
مردمان لب رود
شناسایی
رود نی
مستند جام
دیدار
راهنمای ایرانیان
امور مخاطبان
تماس با ما
پرسش و پاسخ
شبکه های اجتماعی
گالری عکس
درباره ما
بازگشت
مهمان از مهمان خوشش نمی آید ، . . .
سایت
۱۳۹۲/۱۲/۱۷
خاله مورچه آنقدر خسیس بود که نگو ! توی انبارش برای دَه زمستان غذا داشت...
خاله مورچه آنقدر خسیس بود که نگو ! توی انبارش برای دَه زمستان غذا داشت ؛ اما باز هم غذا جمع می کرد. از بَس چیزی نمی خورد لاغر و مُردنی شده بود. نه به خانۀ کسی می رفت و نه کسی را به خانه اش دعوت میکرد . تک و تنها زندگی می کرد . روزی از روزها ، خاله سوسکه راه افتاد و به خانۀ او آمد. لای در باز بود . خاله سوسکه تَق و تَق و تَق به در زد و گفت : صاحبخانه، مهمان نمی خواهی ؟
کسی جواب دَر زدن را نداد . خاله سوسکه دوباره در زد ، باز هم کسی جوابش را نداد . آن وقت در را باز کرد و رفت گوشه ای نشست و گفت : صاحبخانه هرکجا باشد ، الآن می آید !
چیزی نگذشت که آقا قورباغه آمد تَق و تَق و تَق و به در زد و گفت : صاحبخانه، مهمان نمی خواهی ؟
خاله سوسکه خودش را به خواب زد .
آقا قورباغه دوباره در زد . وقتی دید کسی جوابش را نمی دهد ، از لای در آمد تو و گفت : صاحبخانه هرکجا باشد، الآن می آید !
تا چشم آقا قورباغه به خاله سوسکه افتاد ، گفت: تو کی هستی ؟ شاید برای دزدی آمده ای !
خاله سوسکه چشمش را باز کرد و با ناراحتی گفت : خودت دزدی ! من مهمان خاله مورچه هستم. آقا قورباغه گفت : مهمان؟ ! ریخت و قیافۀ تو مثل گداهاست .
خاله سوسکه گفت : خودت را توی آینه نگاه کرده ای ؟ صد رحمت به گدا !
آقا قورباغه سینه اش را جلو داد و گفت: گدا ؟ من مهمان خاله مورچه هستم ! خودش مرا دعوت کرده .
خاله سوسکه با قهر و ناز گفت: خاله مورچه چند بار مرا دعوت کرده ، تا امروز توانستم به سراغش بیایم .
آقا قورباغه عصبانی شد و گفت: مگر تو کی هستی که به مهمانی دعوتت کنند ؟ مهمان باید صدای قشنگی داشته باشد، مثل من ! این را گفت و زد زیر آواز ، غُور ، غُور ، غُُور . . . . . .
خاله سوسکه داد کشید: وای ی ی ی ی ..... گوشم کَر شد. به تو هم می گویند مهمان؟ مهمان باید دست و پا بلوری باشد . به دست و پای من نگاه کن !
آقا قورباغه قاه قاه خندیدی و گفت : چه دست و پایی صد رحمت به دست و پای خَرخاکی!
آقا قورباغه روبروی خاله سوسکه ایستاد و گفت : من هم دوست ندارم مهمان خاله مورچه باشم و چشمم به چشم تو بیفتد . برو بیرون !
آقا قورباغه و خاله سوسکه دعوایشان شد. این غُور غُور می کرد و آن جیرجیر می کرد .
خاله مورچه با تعجب تماشایشان می کرد. او از همان اوّل که آنها را دید ، پرید و گوشه ای قایم شد. همۀ حرفهایشان را شنیده بود. می خواست جلو بیاید و چیزی بگوید که آقا موشه از اره رسید. دید که آقا قورباغه و خاله سوسکه، با هم دعوا می کنند . جلو رفت و گفت : چی شده ؟ چرا دعوا می کنید ؟
خاله سوسکه گفت : من مهمان خاله مورچه هستم و از این آقا قورباغه اصلاً خوشم نمی آید .
آقا قورباغه گفت : نخیر ! من مهمان خاله مورچه هستم و از این خاله سوسکه اصلاً خوشم نمی آید .
آقا موشه گفت : خاله مورچه اصلاً مهمان دوست ندارد . او آنقدر خسیس است که نه به خانۀ کسی می رود و نه کسی را به خانه اش دعوت می کند . اگر بیاید هردویتان را از اینجا بیرون می کند.
بعد هم خندید و گفت: راستی که خوب گفته اند: مهمان از مهمان خوشش نمی آید ، صاحبخانه از هیچکدام !
خاله مورچه با خجالت از جایی که قایم شده بود ، بیرون آمد و گفت: نه ! من از امروز مهمان هایم را دوست دارم .
خاله سوسکه و آقا قورباغه و آقا موشه با تعجّب به خاله مورچه نگاه می کردند .
برچسب
:
شب بخیر کوچولو
،
عمومی
میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای)
1
2
3
4
5
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم
اینجا
کلیک کنید.
صفحه نخست
|
پخش زنده
|
با همستان
|
سریالها
|
ارسال فایل به مخاطبان
|
نقشه سایت
|
برنامه های شبکه
|
راهنمای ایرانیان
|
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق متعلق به شبکه جهانی جام جم میباشد.